بسم الله الرحمن الرحیم
السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اَبا جَعفَرٍ یا مُحَمَّدَبنَ عَلیٍّ اَیُّهَا التَّقِیُّ الجَوادُ
یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا
وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنایا
وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
آییــنهی تمام قـــدّ عــــدل و داد بود
حتی به دشمنان خودش هم جواد بود
یک قطـره از کرامت او بر دوای خلق
کافی که بــــود هیچ، که حتی زیاد بود
امیــد و آرزوی دل خستهی رضاست
او معــــدن رســــالت و رکـــن بلاد بود
از کودکی به ظلم و اسارت دچار شد
در محبس حســــادت ظلـم و عناد بود
امشــــب همه گدای جوادالائمهایم
در ماتـــــم و عــــزای جــوادالائمهایم
در محفل سوگ تو، اشکها زودتر از هر دعایی به سویِ آسمان میروند، لحظهها به انتظار دیدار جمالِ دلآرایت در بغضِ ثانیهها میتپند، گلهای سجادهات، محراب را بوسه میزنند. جبرییل، چون شمع،
بیقرارانه میسوزد و صدایِ گریههای مداوم، در و دیوار را غرق در ماتم میکند.
پله پله تا خدا رفتنت را ستارهها در گوش زمین نجوا کردند؛ آن گاه که عرش، تو را در هالهای از نور، به سوی معراج دل باختگان بُرد.
چه اضطرابی دامن زمین را فرا میگیرد، آنگاه که دلش مزار امامی میشود. گویی در آن هنگام، دست و پایش میلرزد!
امامی که جواد بود و جود، قطرهای از پیشانی بلندش؛ تقی بود و پرهیزکاری، سطری از صحیفه وجودش.
او که در همان خردسالی امام شد و در نوجوانی، رهگشای گرههای فکری؛ که بیدرنگ، دشوارترین پرسش را پاسخ میگفت و خبر از اتصال خویش به دریای علم الهی میداد.
جوان بود و جوانه امامتش، بهاریترین تصویر روزگار؛ مولایی که در کودکی، اعجاز امامت را به تصویر کشید و بالیدن بیوقفهاش، خار چشم دشمنان شد. چنان عطر و بوی آسمان داشت که زمین، مدهوش تماشایش بود.
چشمه چشمه حکمت و الهام از سینهاش میجوشید و هر چه ناپاکی را در زلال عصمتش میشست.
السلام علیک یا جوادالائمه (علیهالسلام)...
یا شباب الائمه
تسلیت عرض میکنم خدمت امام بزرگوارم حضرت رضا(ع) و حضرت صاحب الزمان(روحی فداک)
ابن الرضا به حجره غریبانه جان سپرد
او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد
مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل
از روی شوق در ره جانانه جان سپرد
غروب شفقگون نهمین آفتاب ولایت ,شهادت مظلومانه جوانترین شمع هدایت و نهمین بحر کرامت، تسلیت و تعزیت عرض میکنم